معنی هورمن فوق کلیوی

حل جدول

هورمن فوق کلیوی

آدرنالین


هورمون فوق کلیوی

کورتیزون

کورتیزول

آدرنالین


غده فوق کلیوی

آدرنال


هورمون غده فوق کلیوی

آدرنالین، کورتیزون

لغت نامه دهخدا

غدد فوق کلیوی

غدد فوق کلیوی. [غ ُ دَ دِ ف َ / فُو ق ِ ک ُل ْ ی َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) در روی کلیه دو غده ٔ غیر قرینه قرار دارند که نسبت به حیوانات محل آنها فرق می کند این دو غده رابطه ای با کلیه ندارند و همچنین از لحاظ عمل هم اشتراکی با کلیه ها ندارند و اندازه ٔ هر یک از آنها نسبت به بزرگی و کوچکی حیوانات متفاوت است حد وسط در حدود هفت گرم وزن دارد و دارای رنگ قرمز شکل صاف است و گاهی اوقات برجستگی روی آن مشاهده می شود و در اشخاص نابالغ کمی بزرگتراست. هر غده از دو قسمت درست شده یکی قسمت قشری یا خارجی دارای سلولهای درازی است و مقدار زیادی مواد چربی دارد که از همه مهمتر کلسترل است و همچنین مقدار زیادی کاروتن (ویتامین A) و اسید اسکوربیک یا ویتامین C دارد. قسمت قشری برای نگاهداری حیات شخص لازم است و امروزه بیشتر عصاره ٔ قسمت قشری کپسول فوق کلیه که به اسامی مختلف کورتن و پرکورتن و نووکورتکس است در امراض عفونی حاد به کار میرود و نیز ترکیبات کورتون و H.T.C.A که از قشر فوق کلیه هم گرفته میشوند و از نوع استروئیدها هستند در روماتیسم مزمن و غالب امراض چشمی و آسم خیلی مؤثرند برداشتن قسمت قشری دو غده سبب مرگ می شود، عمل کورتین عبارت است از افزایش متابولیسم قاعده ای حفظ مقدار کلی کلرور دو سدیم خون مولد، تثبیت مقدار خون که بر اثر تولید و تجزیه ٔگلیکوژن است و فعل و انفعالات شیمیائی عضلات را زیاد می کند مقاومت بدن را در مقابل سموم (زهرها و سموم میکروبی) نیز می افزاید قسمت قشری سمومی را که وارد بدن میشوند خنثی می کند قسمت میانی یا درونی دارای سلولهای مخصوص درشت شبیه اپی تلیوم به نام سلولهای کرمافین یا کرموژن است و سلولهای آن ماده ای به نام آدرنالین ترشح می کنند در حیوانات زنده یا حیوانی که تازه کشته شده این قسمت بافت جامدی است ولی پس از مدتی آب شده و به شکل مایع در می آید و روی این اصل اگر به غده ٔ فوق کلیوی چاقو بزنند مایعی از آن خارج می شود.
خاصیت فیزیولوژیکی: در سال 1855م. آدیسون بیماری مخصوصی کشف کرد که امروزه به ناخوشی آدیسون معروف است و علت آن اختلال غدد فوق کلیوی است و این ناخوشی به صورت اختلالات عصبی و برونزه شدن پوست بدن ظاهر می شود در سال بعد برون سکوار این غده را از حیوانات بیرون آورد و مشاهده کرد که قطع کامل غدد فوق کلیوی سبب ضعف نیروی عضلانی، لاقیدی، کمی حرارت، دفع زیاد نمک، فلج عضلات تنفسی، کمی فشار خون و بالاخره سبب مرگ حیوانات می شود، ضمناً سعی کرد که خاصیت قسمت پوستی و قسمت داخلی را تشخیص دهد، در نتیجه نشان داد که اگر قسمت داخلی غده خراب و فاسد شود تنفس غیرمنظم می گردد رنگ پوست برونزه می شود ولی این خاصیت را از پیش میدانست اما معلوم نبود که کدامیک از این دو قسمت غده دارای این اعمال است و در نتیجه این آزمایش مدلل شد که فقط قسمت مرکزی است که این اعمال را انجام میدهد، وعلاوه بر این قسمت داخلی کارش کنترول متابولیسم بدن است و این خاصیت مربوط به ماده ٔ مؤثری است که در آن وجود دارد و آدرنالین نامیده می شود. علاوه بر کنترل متابولیسم بدن یک کار دیگر هم دارد و آن کنترل کلسیم و منیزیم بدن است و اگر اختلالی در این غده ظاهر شودکلسیم و منیزیم بدن کم می گردد. دیگر از خواص ترشح این غده تحریک اعصاب سمپاتیک است همچنین حرکات قلب راتسریع کرده فشار خون را بالا میبرد. مورد استعمال آدرنالین در تنگ کردن رگها، بند آوردن خون، مرض آدیسون و بالا بردن فشار خون است و در بیماریهای عفونی مانند حصبه در تقویت قلب به کار میرود. آدرنالین همچنین مسبب ترشح اشک و انبساط مردمک چشم و لزج شدن ترشحات بزاق و افزایش قند خون است، اکسیداسیون را زیاد می کند، متابولیسم قاعده ای بالا میرود و خستگی عضلانی دیر ظاهر می شود. (کالبدشناسی و فیزیولوژی دکتر نیک نفس چ دانشگاه ص 306).


کلیوی

کلیوی. [ک ُل ْ ی َ وی / وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به کلیه. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیه شود.
- غده های (غدد) فوق کلیوی. رجوع به غدد فوق کلیوی شود.


فوق

فوق. [ف ُ وَ] (ع اِ) ج ِ فوق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فوق. [ف َ] (ع ق، اِ) زبر. (منتهی الارب) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). بالا. بر. زبر. روی. مقابل زیر. مقابل تحت. برتر. بالاتر. (یادداشت مؤلف). و در اصل ظرف مکان است. (اقرب الموارد):
بل حارسی است بام و در کعبه را مسیح
زآن است فوق طارم پیروزه منظرش.
خاقانی.
نور او در عسر و یسر و تحت و فوق
بر سر و بر گردنم مانند طوق.
مولوی.
کوزه ٔ سربسته اندر آب رفت
از دل پرباد فوق آب رفت.
مولوی.
جوانمرد و صاحب خرد دیدمش
به مردانگی فوق خود دیدمش.
سعدی.
- فوق الحد و الوصف، غیرقابل وصف: تکلفی دیدم فوق الحد و الوصف. (تاریخ بیهقی).
- فوق العاده، خارج از حد معمول. اضافه بر معمول. آنچه در غیر جای خود آورده شود و اضافه بر حدود عادی باشد.
- || روزنامه ای که برای رساندن خبر مهم و قابل توجهی در غیر وقت انتشار چاپ شود. (یادداشت مؤلف).
- فوق تصور، بالاتر از تصور و اندیشه ٔ اشخاص. (فرهنگ فارسی معین). تصورناپذیر. غیرقابل تصور.
- فوق طاقت، دشوار. تحمل ناپذیر.
- فوق لیسانس، دوره ای از تحصیل بالاتر ازلیسانس و پائین تر از دکتری. (فرهنگ فارسی معین).
|| (مص) برتر شدن از یاران خود در مرتبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (ق) حداکثر. بالاترین حد. در تداول گویند: این خانه فوقش بیست هزار تومان می ارزد.

فرهنگ فارسی هوشیار

کلیوی

کلوه ای: گرده ای (صفت) منسوب به کلیه یا غده های (غدد) فوق کلیوی.


غده های فوق کلیوی

گند های فرا گرده

فارسی به عربی

هورمن

هورمون

فرهنگ عمید

کلیوی

مربوط به کلیه: بیماری‌های کلیوی،


فوق

فوق‌الذکر، بالایی،
بالاتر یا برتر از چیزی یا کسی: فوق برنامه،

معادل ابجد

هورمن فوق کلیوی

563

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری